او به تو خندید و تو نمی دانستی
این که او می داند
تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی
از پی ات تند دویدم
سیب را دست دخترکم من دیدم
غضبآلود نگاهت کردم
بر دلت بغض دوید
بغض چشمت را دید
دل و دستش لرزید
سیب دندان زده از دست دل افتاد به خاک
و در آن دم فهمیدم
آنچه تو دزدیدی سیب نبود
دل دُردانه من بود که افتاد به خاک
ناگهان رفت و هنوز
سال هاست که در چشم من آرام آرام
هجر تلخ دل و دلدار تکرار کنان
می دهد آزارم
چهره زرد و حزین دختر من هر دم
می دهد دشنامم
کاش آنروز در آن باغ نبودم هرگز
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که خدای عالم
ز چه رو در همه باغچه ها سیب نکاشت؟
سلام مرسی که سر زدی
شعر قشنگ و غمگینی بود ... حال الان منو که میدونی وقتی میخوندم اشکام میریخت
سلام عزیزم .ممنونم که اومدی.
وسپاس از اظهارنظر ارزشمندت
سلام دوست خوبم
شعر زیبایی است.
نسخه از آن دارم که اندکی با پست شما متفاوت است .
سعی می کنم آن را بیابم و در اولین فرصت برایت بگذارم.
از این شعر خیلی خاطره دارم...
سلام دوست عزیز
اگه لطف کنی و برایم اون نسخه مورد نظزت را بفرستی ممنون میشم.
از حضور گرم و صمیمانه ات سپاسگزارم.
خیلی قشنگه
ممنونم .چشماتون زیباست که زیبا می بینه
tanks
your welcome my friend
خیلی زیبا مجموعه سیب ها را کنار هم گذاشتی
راستی سیب یا گندم مگر فرقی هم دارد؟
بستگی به زاویه ونوع نگاه شما داره.
ممنونم که بازم سر زدی.
بازم مثل همیشه the best and best and best
... و بازم مثل همیشه thanks and thanks and thanks
سلام تارمی
دیر اومدم
نبودم ببخش
جالب بود آپت
سلام دوست خوبم.
خواهش میکنم هر وقت اومدی قدمت به روی چشم.
ممنونم که سر زدی.
سلام مرسی مجموعه ناز و دلربایی رو جمع کردی.قربون دستت موفق باشی رفیق
سلام دوست گلم
خواهش میکنم.خیلی شرمندم کردی.شما هم موفق باشی.